مردی نزد شیوانا آمد و مغرورانه به او گفت:” همسری دارم که وقتی به من می نگرد از چهره و هیکلم به وجد می آید و مرا عاشقانه دوست می دارد!! در حالی که قبل از آن گمان می کردم چهره ام کاملا معمولی است! به نظر تو در وجود من چه چیز زیبا و دوست داشتنی است که او اینچنین دیوانه وار مرا می پرستد!؟”
شیوانا سری تکان داد و گفت:” او تو را نه به خاطر شخصیت تو بلکه به خاطر شخصیتی که از هنگام با تو بودن پیدا می کند دوستت دارد.
و باید کسی را دوست بدارد و چون به خاطر شرایط خانوادگی و محیط دهکده تو تنها شخص مناسب بودی این جریان عشق به سمت تو جاری شده است. قدر این نعمت را بدان و بی جهت به آن مغرور مشو و گمان نکن که تمام عالم شیفته چهره و اندام تو هستند!”