پس چرا می شماری!؟ مردی به دارویی اعتیاد داشت. سرانجام قصد ترک این اعتیاد کرد و نزد شیوانا آمد تا به او روشی برای ترک کردن یاد دهد. شیوانا سری تکان داد و به آشپز مدرسه اشاره کرد و گفت :” به نظر تو چرا این آشپز به آن ماده معتاد نیست!؟” مرد معتاد سری تکان داد و گفت:” خوب …
ادامه نوشته »بایگانی ماهانه: آبان ۱۳۹۲
شیوانا 81 – جرات تعریف درست!
جرات تعریف درست! شیوانا از راهی می گذشت.او سریع تر از شاگردان راه می رفت و چند قدمی از آنها جلوتر افتاده بود. مردی او را دید و شناخت. به سمتش دوید و از او خواست تا مشکلش را با همسایه اش حل کند. شیوانا با تعجب به او گفت: ” مشکل ات با او چیست!؟ ” مرد گفت:” همسایه …
ادامه نوشته »شیوانا 80 – غیر واقعی اش نکن!
بهار بود و شیوانا همراه جمعی از شاگردانش در صحرا پیاده روی می کردند. یکی از شاگردان شیوانا که حرص صحبت کردن داشت ، دائم در وصف زیبایی و شکوه صحرا و دشت و شوکت بهار و عظمت زیبایی طبیعت صحبت می کرد و بقیه هم به حرمت شیوانا ساکت بودند و به حرفش گوش می کردند. سرانجام وقتی ساعتی …
ادامه نوشته »شیوانا 79 – معلمی به نام “سرانجام کار”!
شیوانا کنار جاده نشسته بود. عده ای را دید که با چوب و شمشیر و با حالتی عصبانی از دهکده خارج می شوند و به سمت دهکده همسایه می روند. شیوانا از آنها پرسید کجا می روند. سردسته با حالتی عصبانی گفت:” مردم بالا دست بخشی از چراگاه های پر علف دامن کوه را برای خود می خواهند و ما …
ادامه نوشته »شیوانا 78 – به آرزو احترام بگذار!
پسر جوانی ناراحت و آشفته حال نزد شیوانا آمد و با اندوه به او گفت: ” پدری داشتم که همت و پشتکار چندانی نداشت. بدنش ضعیف و ناسالم بود و در طول عمرش نتوانست شغل مناسب و پردرآمدی را برای خود دست و پا کند. تحصیلات چندانی هم نداشت و خلاصه یک آدم بسیار معمولی بود که در فقر و …
ادامه نوشته »