فصل بهار بود و به شکرانه باران فراوانی که باریده بود و حاصلخیزی زمین ، اهالی دهکده شیوانا یک هفته تمام جشن و شادی برپا ساخته بودند و در وسط میدان دهکده هر صبح و ظهر و شام همه اهالی جمع می شدند و غذا می خوردندو با همدیگر صحبت می کردند. روزی شیوانا گوشه ای از میدان نشسته بود …
ادامه نوشته »بایگانی ماهانه: دی ۱۳۹۲
شیوانا 124 – برق زندگی!
زن مسن و جاافتاده ای چندین فرزند دختر و پسر داشت. به خاطر مشکلات روحی و فشار زندگی جسمش ضعیف شد و در بستر بیماری افتاد. شیوانا به همراهی تعدادی از شاگردان خود به عیادت زن بیمار رفت. همزمان با شیوانا تعدادی از فامیل ها و همسایه های دور و نزدیک نیز به عیادت زن بیمار آمده بودند. ابتدا یکی …
ادامه نوشته »شیوانا 123 – ضمانت لحظه ای!
شیوانا در بازار کنار مغازه برنج فروشی ایستاده بود و به صحبت های مغازه دار با یکی از افسران امپراتور گوش می داد. افسر خطاب به مغازه دار می گفت:” ببین! من جیره خور و مزد بگیر امپراتور هستم. آخر هر ماه مواجب و حقوق ثابت و مشخصی تحویل من و خانواده ام می شود. از گرفتن این حقوق ثابت …
ادامه نوشته »شیوانا 122 – طناب آرامبخش!
در دهکده شیوانا زلزله های شدیدی پشت سر هم رخ می داد و زندگی عادی مردم به کلی مختل شده بود.مشکل تامین سوخت و غذا و آب باعث شده بود اهالی دهکده همگی در اطراف مدرسه شیوانا چادر بزنند و از امنیت و مساعدت های اهالی مدرسه برخوردار شوند. زلزله دائم رخ می داد و هر بار مردم وحشتزده با …
ادامه نوشته »شیوانا 121 – بیماری بهانه ای برای تنبلی!
در دهکده شیوانا مردی توانگری سکته مغزی کرد و در بستر افتاد. نیمی از بدن این مرد به خاطرسکته فلج شد و نمی توانست آن قسمت ها را حرکت دهد. به زن و فرزندانش با تحمل فراوان سختی او را تیمار می کردند و با زحمت بسیار نظافت و تغذیه او را انجام می دادند. چند هفته بعد همسایه این …
ادامه نوشته »